دیکشنری
داستان آبیدیک
بیست ضربه شلاق خورد
english
1
Law
::
He was given 20 lashes
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بیزار بودن
بیزار کردن
بیزار کننده
بیزاربودن
بیزارشدن
بیزاری
بیزاری از خانواده
بیزاری درمانی
بیزانس
بیزحمت
بیزول
بیزی
بیژن
بیساقه
بیست
بیست ضربه شلاق خورد
بیست و پنج
بیست و چهار ساعته
بیستم
بیستمین
بیسوادی
بیسکویت
بیسکویت نمکی
بیسکویت کشتی
بیسیم
بیش
بیش از ارزش اسمی
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن
بیش از اعتبار حواله کردن
بیش از حد
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید